هیچکس با من و
#تنهائیِ من خو نگرفت
مُردم از بی کسی اما جسدم بو نگرفت
آسمان رختِ سیاهی به تَنش کرد و نشست
شب نرفت و لبِ برکه تبِ آهو نگرفت
کوچه دل داد به دیوار و شبی
#عاشق شد
لب فرو بست ، وَ کام از گُلِ شب بو نگرفت
قاصدک پشتِ سرِ قاتلِ جانش افتاد
هیچکس هیچکس اینجا خبر از او نگرفت
زلف تا ریختم از آینه غمباد چکید
مات شد باز ... کمان و زِهِ ابرو نگرفت
کوه رخ در رخِ هر فاصله ایی پا برجاست
ماه تابید و دل از
#فاصله ها رو نگرفت
#لیلا_بهادری
دیدگاه
·
4 ماه و 12 روز و 3 دقيقه قبل
در
عـطـر یــاس
·
ش:
21407411

·