من همانم حسرت
همان دخترک تنها که برایت محبت را در واژه های داغ شعر ریخت تا شاید برف دستانت آب شود.
و پرستوی زخمی احساسش بر درخت سبز شانه هایت خانه بگیرد.
من همانم!
همان دخترکی که در صحرای زندگی ات چادر زد تا بعد از خدا پناه بی پناهی اش حصار دستان تو باشد خوب نگاهم کن؛من همانم...
مهلقای تو!
الهی، در زندگیم با من باش.
حتی در مکثِ نفس هایم.
الهی، مرا به حال خود وا مگذار.
بگذار که با تو باشم و تو در من و بر من باشی
که زندگی با تو، سراسر عشق و اسرار است.
به دعایم گوش کن،
حتی وقتی زبان من خاموش میشود ،
دعای خاموشی مرا تو بشنو
ای مهربان ترین مهربانان...
آمین
شبتون خوش
دیدگاه0 جدید
·
1 سال و 22 روز و 17 ساعت و 8 دقيقه قبل
در عـطـر یــاس
·
ش:21350607
هر صبح را با نیت خیر خواهانه برای زمینم آغاز میکنم
ارتعاشات صلح و دوستی و هماهنگی با هستی را دریافت میکنم
در درونـــــم
مهربانی ؛ دوستی ؛ عشق ؛ آگاهی
را می پرورانم
اینجا و اکنون ؛ برکت در زندگی ام جاریست
خنکای
صبح را با تنفس های عمیق و آرام
به وجودم میفرستم
و با احساسی از سپاسگزاری ؛ روزم را شروع میکنم
روزتـــــان مـــــبارک
دیدگاه0 جدید
·
1 سال و 2 ماه و 3 روز و 8 ساعت و 35 دقيقه قبل
در عـطـر یــاس
·
ش:21330960